در جستجوی خود ـ بخش دهم

«صبح من»: ـ «ندا یعنی چی؟ این چه وضعشه … یه کم عاقل باش. هر وضعیتی رو قبول می‌کنی. من به جواد می‌گم دیدم سرویسش از خونه جداست هوا هم سرده زمستونه دو روز دیگه هم برف میاد این دختر حامله چه جوری بره دستشویی. دیشب چیزی نگفتم چون …»هر چقدر اشاره کردم و گوشه … ادامه خواندن در جستجوی خود ـ بخش دهم