«صبح من»: ـ «بابا شما از کجا زری خانم رو میشناسید؟ چه جوریه که من صاحب کار جواد رو نمیشناختم؟»ـ «هیچی پیگر آقا جواد بودیم که چی شده این همه مدت رفته و یه دو بار هول هولکی سر زد به شماها و رفت، پرسون پرسون از دوستای جواد و اینا شماره رو پیدا کردیم. … ادامه خواندن در جستجوی خود ـ بخش نهم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.