«صبح من» با سریالهای تلویزیونی: مجموعه تلویزیونی «روزیروزگاری» یکی از آثار ماندگار صداوسیماست که هنوز هم تماشای آن، توأم با ارزش و لذت است.
به گزارش «صبح من»؛ این سریال سال۱۳۷۰ ساخته شد و ماجرای راهزن معروفی به نام مرادبیگ با بازی زندهیاد خسرو شکیبایی را روایت میکرد که با بروز اتفاقی مسیر زندگی او کاملا دگرگون میشود. این روزها، شبکه آیفیلم در حال بازپخش روزیروزگاری است.
امرا… احمدجو، نویسنده و کارگردان روزیروزگاری در گفتوگویی درباره این کار گفته است: «داستان مجموعه روزیروزگاری را خودم نوشتم. میتوان گفت سراسر خیالی است و نظم نهایی و آراستگی و پرداختش کاملا خیالی است. منتها برگرفته از دانستههایی است که شخصا تجربه کردم. مخصوصا زندگی ایلیاتیها و کارهای کشاورزی که میکردند. پدربزرگ من رنگرز بود و از کودکی در خانه پدربزرگم وسط کومههای قالیبافی بازی میکردم و اقتصاد خانهمان هم مثل سایر خانههای دیگر دهاتمان مبتنی بر قالیبافی بود.»
روزیروزگاری همچنین میزبان یک گروه از بازیگران مطرح و توانمند بود که در این مجموعه، یکی از بهترین تجربیاتشان را انجام دادند. بازیگرانی چون خسرو شکیبایی، محمود پاکنیت، ژاله علو، جمشید لایق، محمد فیلی، مرحوم حسین پناهی و … .
راز ماندگاری
محمود پاکنیت، از بازیگران اصلی سریال روزیروزگاری درباره راز ماندگاری این مجموعه تلویزیونی میگوید: در رابطه با سریال روزیروزگاری و ماندگاری آن نکتهای را همه جا گفتهام و آن هم این است که به نظر من عواملی که کار میکردند، از نویسنده و کارگردان که امرا… احمدجو بود تا فرهاد فخرالدینی که موسیقی این کار را ساخت، تهیهکننده این اثر و همه عواملی که در آن بازی میکردند به این متن عشق میورزیدند. یعنی متنی بود که برای همه ما جذابیت خاصی داشت و هر لحظهای از آن را که بازی میکردیم خودمان هم لذت میبردیم.
زمانی میشود این لذت را با تماشاگران تقسیم کرد که در وهله اول خود دستاندرکاران لذت ببرند، در غیر این صورت اگر سرسری کار میشد و بهعنوان یک کاری که وظیفه است و باید به پایان و پخش برسد به آن نگاه میشد هیچوقت این بازدهی را نمیداشت. چنانکه در حال حاضر متاسفانه کمبود وقت برای نوشتن و فکر کردن کارگردان، کمبود وقت برای انتخاب عوامل و مواردی از این دست همه باعث میشوند تا کارهایی را شاهد باشیم که احساس کنیم با دیدن آنها زمان زندگیمان را از دست دادهایم. به نظر من روزیروزگاری چون همه چیزش فکرشده و حسابشده بود و همه چیز سر جای خودش چیده شده بود، کار موفقی شد و هنوز هم وقتی پخش میشود تماشاگر از آن لذت میبرد.
روزگاری که خیابانها را خلوت میکرد!
نعمتا… سعیدی، نویسنده و منتقدی است که کتاب «سکهتقدیر» را درباره روزیروزگاری نوشته است.
او درباره اینکه چرا سراغ نوشتن یک کتاب درباره این سریال رفت، توضیح میدهد: سعی کردم در مقدمه این کتاب کمی به این سؤال پاسخ دهم. تیتر مطلب هم اینگونه میشود برای اینکه از آن ننویسم دنبال انگیزه میگشتم، چراکه فکر میکردم چه دلیلی دارد درباره یک سریال موفق و از همه مهمتر درست، ننویسم.
وی افزود: قوی بودن یک سریال، یک موضوع و مسأله است و اینکه مبانی الفبای روایی آن و نوع جنس کار درست باشد موضوع دیگری است، زیرا اگر از کاری با این اهمیت و ارزش صحبت نشود حیف است و اگر بنا باشد در این مورد حرفی زده شود، باید به این موضوع بپردازیم که چطور است سریالی به نام روزیروزگاری ساخته میشود و بعد از گذشت ۲۰ سال از ساخت آن در محافل ادبی و علوم انسانی در موردش صحبتی نمیشود.
زمانی که سریال روزیروزگاری پخش میشد مخاطبان به خاطر دارند که خیابانها خلوت میشد و به دلایل مختلف، این سریال اثری ماندگار بود. جنس کار بهصورتی بود که از دیالوگها گرفته تا قصه و داستان و … موارد بسیاری داشت که ماندگار و تأثیرگذار بود.
هویت و اصالت ایرانی
محمدصادق کوشکی، منتقد و مدرس دانشگاه هم در نشستی درباره این سریال گفت: بهرغم اینکه مردم، روزیروزگاری را پسندیدند، این کار بایکوت شد. البته نهفقط سریال روزیروزگاری، بلکه «تفنگسرپر» امرا… احمدجو هم بایکوت شد. مقدمه این دو سریال که اثر سینمایی «شاخههایبید» بود نیز نادیده گرفته شد. این بایکوت برای شخص امرا… احمدجو بهعنوان نویسنده و کارگردان و تفکر او بود. جرایم او از نظر روشنفکران چه بود؟
نخستین مورد این بود که روزیروزگاری متعهد بود و بیسرانجام نیست. درواقع نویسنده و کارگردان این کارها یعنی سریال روزیروزگاری و کار تکاملیافتهتر از آن، یعنی سریال تفنگسرپر تعهد دارد. یعنی یک اعتقادی دارد که این اعتقاد برای او روشن و واضح است و از قضای روزگار، این تعهد و این اعتقاد در راستای انقلاب اسلامی و با همان شعارها، آرمانها و ارزشهاست. ضمن اینکه قالب هنری دارد و قصهگو است. صاحبسبک است و تقلید بهویژه تقلید از هالیوود نیست، بلکه سعی میکند براساس هنر ایرانی، سینما را به شعر تبدیل کند.
این کارشناس عنوان کرد: جرم دوم روزیروزگاری این بود که هویت و اصالت داشت و ایرانی بود اما نه آن ایرانی که فرح پهلوی و جوجههای فرح پهلوی در فضای روشنفکری میپسندند. آنها روایت لسآنجلسی «ایرونی» را میپسندند … اما نکته روزیروزگاری این است که میآید اصالت و هویت واقعی ایرانی را نشان میدهد و به همین خاطر هر گوشه از داستان، نشانهها و وسیلههای استفادهشده در آن، مابهازای واقعی دارد. یعنی از گویشهای مختلف ایرانی، جغرافیاها، پوششها، آداب و رسوم، ابزارها و حتی موسیقی داخل آن واقعی است. این کار به هیچ جای ایران تعلق ندارد اما کاملا ایرانی است. کارگردانی را نمیشناسم که به این جامعیت به ایران، ادای تعهد کرده باشد. آن هم آن فرهنگ واقعی ایرانی که واقعیت ایران ما بوده و هست اما این کار، جرم کمی نبود به همین خاطر کار آقای احمدجو بایکوت شد.
وی خاطرنشان کرد: روزیروزگاری بخشی از هویت و اصالت حاکم بر ایران را از دستبرد نابودی و فراموشی حفظ کرده است. حتی اگر بخواهیم از لحاظ جامعهشناسی سینما به این کار نگاه کنیم، اگر مخاطبان مثلا در ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال بعد، این کار را ببینند میتوانند یک تصویر واقعی از هویت و اصالت فرهنگ ایرانی که واقعا وجود داشته است را ببینند.