«صبح من» با مناسبتها: زمین و آسمان هلهله برپا شد. نوزاد حسین چشم به جهان گشود. چه پدر و چه پسری. این نوزاد قرار است در سفری همراه پدر باشد که جز سجده، نمیتوان درد سفر را تسکین گفت.
آمد پسر سالار شهیدان تا با سکوتش تا با اشکش بر حسین، تبلیغ دین کند. آمد آن مردِ مردان که خطبهاش در کاخ یزید، ستون پیکره آل امیه را لرزاند. تاریخ، تو باید بنویسی. بنویس «سجاد» لقب گرفت. باید سجده کند که تنها، دردش را خدا میفهمد. سجده کند تا بتواند مرد باشد ولی از کربلا بدون شهادت عبور کند. سجده کند تا تاب بیاورد پدر را دفن کردن. سجده کند تا اسیری اهل حرم را شاهد باشد.
در زمانهای باید امامت کند که اهل مدینه برای استقبال از خواننده زن، به جشن و پایکوبی میپرداختند. آری! باید سجده کرد تا تحمل این همه اختلاف دوران زمانه خود وپدربزرگش حیدر کرار را داشته باشد. سجده کند تا بتواند با دعا مردم را هدایت کند نه بصورت علنی.
آنقدر سجده کرد که قبرش هم خاک است و خاک. این بزرگ مرد با خاک انس عجیبی دارد.